۱۷ فروردین، ۱۳۹۱

وبلاگ های بامیان رنگ از رخش پریده

بعد از مدت های نگاهی به صبح بامیان، که روزی و روزگاری با چه شوق و علاقه ای ایجادش کردم، انداختم و دیدم که چقدر دیر می شود که به روز نشده است.
از خودم پرسیدم که چرا هیچ علاقه ای برای نوشتن در خود احساس نمی کنم؟
بعد پرسیدم آیا تنها صبح بامیان چنین روزگاری را تجربه می کند یا نه؟
به خیلی از وبلاگهای دیگر که دقت کردم دیدم که همه به چنین سرنوشتی دچار اند؛ حتی وبلاگ زندگی در بامیان که روزگاری مرجع و حضور گاه بامیانی ها و بامیان دوستان بود مدت هاست که خیلی کسیل و خسته دیده می شوند.
از روزی که اقای نظری سفر کرده و هزاران کیلومتر از بامیان فاصله دارد این وبلاگ با یک خدا حافظ بامیان سکوت اختیار کرده است و مهمتر اینکه قبل از این سفر نیز زندگی در بامیان خیلی خسته و بی رنگ و رخ دیده می شد و هرچند هفته یک بار به روز می شد و بس.
بهر حال آرزو دارم که بامیان شاد و آباد و پرنشاط باشد

هیچ نظری موجود نیست: