۱۹ خرداد، ۱۳۸۹

در باره ترغای

بعضی از دوستان و بینندگان این وبلاگ می پرسند که ترغای چیست؟ بعضی ها هم که می داند ترغای یا ترغی نام یک منطقه ای است در ولسوالی پنجاب ولایت بامیان، می پرسند که، ترغای در کجای این ولایت موقعیت دارد و چگونه جائی است؟
لذا لازم است برای روشن شدن قضیه به دوستان علاقه مندان بگویم که:
ترغای یا ترغی که به دو صورت تلفظ می شود ولی در کتابهای اساس و تذکیره مردمی که باشنده این دره است به صورت ترغی نوشته می شود।
ولی این قلم به این باور است که صورت درست و صحیح آن ترغای است زیرا با توجه به اسناد تاریخی و همچنین نامهای قراء و قصبات هزاره جات که معمولاً به زبان های ترکی و یا مغولی می باشند و نیز با ملاحظه به فرهنگ نامه دهخدا این ثابت می شود که ما کدام کلمه ای با صورت نوشتاری ترغی نداریم ولی کلمه ترغای به کرات در کتب و فرهنگ نامه ها ذکر شده اند।
لذا بنده اکتفا می کنم به تشریح کوتاه از کلمه ترغای که ذیلاً خدمت تقدیم می گردد و امیدوارم که دوستان زبان شناس و ادیب ما، اگر معلومات مزید داشته باشند مرا یاری رسانند.
ترغای، دره ای است در انتهای جنو ب شرق ولسوالی پنجاب ولایت باستانی بامیان که این ولایت را با منطقه کوه بیرون ولسوالی بهسود ولایت میدان وردک وصل می کند و ازسمت شمال به منطقه سرقول یکه ولنگ راه دارد، که به معنای مرغ خوش خوان که مردم محل و هزاره ها به آن پوپ پو نیز می گویند و نیز نام پدر تیمور لنگ است که سختی، مقاومت و آهن را افاده می نمایند و در زبان مغولی به بلندی های بادگیر نیز اطلاق می شود.

۱۶ خرداد، ۱۳۸۹

دغدغه های فکری من

مدتی بود که به انترنیت دسترسی نداشتم و بیشتر خبرهای رویدادها و حوادث کشورم و جهان را از طریق رادیوها می شنیدم।
ولی چند وقتی است که به این مبارک شده ی قرن تکنالوژی فکری بشر دسترسی تقریبی دارم و هروقت که فرصت پیدا کردم، کوشش می کنم پس از خواندن امیل هایم به بعضی از سایتها و وبلاگ ها سر بزنم (البته این روزها کم کم عادت کرده ام) و وقتی به لیگان سرور جوادی می روم و با دنیایی از تعصب، تبعیض و سیاست های تبعیض گرایانه زمامداران این کشور مواجه می شوم و از رهبران و رهروان کاروان معامله و تیکه داری سخن گفته می شود، دلم می خواهد که بگویم نفرین بر شما و معامله و تیکه زدن های شما।
ولی وقتی به برخی از سایت ها و وبلاگ هایی دیگر می روم که از همین تیکه داران ،به اصطلاح آقایان مجمع سیاسی راه نو، به عنوان ناجیان و سکان داران قوم یاد می کنند گیج گیج می شوم و با خود می گویم خدایا منی که از این جهان یعنی جهان سیاست و سیاست بازی و دروغ و دروغ گفتن چیزی نمی دانم و و با الفبای آن هم آشنائی ندارم چه باید بکنم؟
سرنوشت این ملت بیچاره هزاره به کجا می انجامد؟ آخر و عاقبت این مردم چه خواهد شد؟
در آخر می گویم ای کاش یک بار دیگر بابه مزاری زنده می شد و خودش با همان صراحت لهجه ای که داشت می گفت هزاره ها وظیفه شما این است که ...

۱۴ خرداد، ۱۳۸۹

روز جمعه و کارگاه آموزشی

قبل از اینکه مطلبم در باره این کارگاه را بخوانید عکسهای پایانی این کارگاه را که در روز رخصتی دایر شده بود را مشاهده نمائید.










امروز جمعه است و باید در خانه و کنار خانواده می بودم ولی یکی از دوستانم شب گذشته خبر داد که فردا(جمعه) کارگاه آموزشی در مرکز فرهنگی لینکن واقع در دانشگاه بامیان برگزار می گردد।
امروز که جمعه بود من شرکت کردم و از مواد آموزشی آن استفاده شایان نمودم و مواردی در حول وحوش مصاحبه کردن، چگونگی اداره میزهای گیرد و مدورو چیزهایی در این فصل و باب।
مهتاب خانم که یک آمریکائی فارسی زبان است این کارگاه آموزشی را رهبری و هدایت می نمود که با استفاده از میتودهای جدید به ما خیلی چیزهای آموخت.