۰۴ تیر، ۱۳۹۰

پارلمان؛ خانه ملت یا صحنه نبرد و سهم ما در این میان؟

محکمه خاص حکمش را صادر کرد و مردم افغانستان را یک بار دیگر دچار حیرت و پریشانی نمود؛ پریشانی که ناشی از شاخ دادن گاوهای چموش و له شدن ضعیفان این مرز و بوم است.
در این آشفته بازار بیشترین آسیب را مردم هزاره متحمل خواهند شد زیرا:
اولاً هزاره ها فاقد رهبری منسجم و مردمی است
دوماً سیاست مداران کهنه کارش اراده کافی ندارند و سیاست مداران نسل دوم آن فاقد پشتوانه لازم مردمی  و دریایت کافی می باشند
سوماً هزاره ها به علت محرومیت های تاریخی و سیاسی که در سده های اخیر متحل شده اند، اولاً فاقد شبکه بندی حمایتی در سطح کشور، منطقه و جهان است که این امر باعث می گردد تا در صحنه  بازی های سیاسی درون و برون نظام سیاسی این کشور و آنچه در این کشور و برای این کشور نقش می گیرند و یا در حال نقش گرفتن اند کورکورانه و بدون آگاهی و دانش وارد شوند.
این ورود در قضایا که در حقیقت حضوری است نمادین و سمبولیک باعث شده است که از یک طرف مردم ما خود را در نظام ببینند و از سوی دیگر عملاً هیچگونه تأثیر و سهمی عملیاتی در تحولات نداشته باشیم.
پارلمان که می باید خانه ملت باشد امروز تبدیل شده است به صحنه نبرد و انتقام گیری جناح های مختلف که هرکدام با توجه به منافع خود و گروهای داخلی و منطقه ای و بین المللی خود آگاهانه و هدفمندانه خویشتن را آرایش می نمایند ولی آنچه گنگ و مبهم است مردم ماست که در این غایله هم باید قربانی بدهند و هم ندانند که به کدام سو روان اند و یا باید بروند؟

۲۱ خرداد، ۱۳۹۰

جواد ضحاک؛ کتاب نانوشته شهید مزاری به مزاری پیوست

شهید جواد ضحاک، درحالی به پیر و پیشوای خویش مزاری بزرگ پیوست که خود تبدیل به مزاری دیگر برای مردمش شده بود.
شهید جواد ضحاک از روزی که گلشهر (منطقه ای در مشهد ایران) را ترک و همگام و همراه مزاری شد تا روزی که روی شانه های خروشان و سیل آسای جمعیت عزادار و ماتم گرفته و اشک ریزان بامیان حمل می شد، کتابی است بزرگ و قطور که فرصت بلند و قلم توانا و پژوهشگرانه می طلبد تا ورقی از آن را بنویسد.
ولی کوتاه سخن اینکه شهید جواد ضحاک با داشتن ویژگی های چون امانتداری، شهامت، شجاعت، مردانگی و صداقت و تعهد توانست ضمن همراهی و همگامی بابه مزاری، به فرد مورد اعتماد،رازدار و محرم پیشوای شهید بابه مزاری مبدل شود.
این ویژگیهای جواد و این اعتماد بابه باعث شد که جواد ضحاک در جریان ملاقاتها، موضع گیریها، دوستی ها و دشمنی ها و رفاقت ها و رقابت هایی قرار گیرند که در درون جریان عدالت خواهی و حق طلبی با محوریت مزاری شهید اتفاق می افتادند؛ و در نتیجه جواد خود کتابی بود نانوشته از جریان عدالت خواهی و فریادگری، کتاب نانوشته شهید و منادی عدالت و برابری مزاری بزرگ.
آری؛ جواد ضحاک کتاب نانوشته شهید مزاری بود که به مزاری پیوست و با دفن شهید ضحاک خاطرات و یادهایی که در سینه سوزان جواد از این جریان نهفته بود نیز دفن شد.
خاطراتی که شهید جواد وعده داده بود که شرایط اگر فراهم گردد، خواهد گفت